۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه

برگی از تاریخ/ اخطار خمینی به آیت اله شریعتمدارى: «ظرف ٢۴ ساعت رادیو و تلویزیون تبریز تخلیه نگردد، این شهر بمباران خواهد شد!»

آذربایجان و تمرکز زدایى
تبلیعات رهبران انقلاب اسلامى مبنى بر برابرى میان گروه هاى قومى در کشور و جهانشمولى اسلام، این تصور را در بسیارى از آذرى ها بوجود آورد که نظام جدید از راهبرد هاى یکسان سازى مبتنى بر یک کشور، یک ملت و یک زبان دست خواهد کشید و به آن ها میدان خواهد داد که در امور داخلى شان مشارکت کنند، به زبان مادرى شان تحصیل کنند و از فرهنگ و سنت هایشان لذت برند.
از آنجا که بسیارى از رهبران کشور در نظام تازه را آذرى ها تشکیل مى دادند ( از جمله مهدى بازرگان، آیت اله موسوى اردبیلى، آیت اله خامنه اى)، و برخلاف کرد ها و اقلیت هاى دیگر، اکثر آذرى ها از مذهب شیعه پیروى مى کردند، امید به دست یابى به حقوق پایمال شده در میان آذرى ها بسیار بالا بود.
بنابراین پس از فرار شاه، فعالین آذرى اولین روزنامه ترک زبان را بنام اولدوز انتشار دادند. نویسندگان این روزنامه در اولین گام خواستار حق بکار بردن زبان ترکى شدند.[۲۱] افزون براین، یک هفته پس از ایجاد حزب جمهورى اسلامى بوسیله هواداران آیت اله خمینى، حزب خلق مسلمان که با آیت اله شریعتمدارى پیوند داشت، اعلام موجودیت کرد. این حزب عضویت همه ایرانى ها را بى توجه به وابستگى قومى شان تشویق مى کرد، اما بیشترین اعضاء و هوادارانش را ساکنان آذربایجان و بازاریان آذرى مقیم تهران تشکیل مى دادند. این حزب خواستار حقوق خودگردانى براى کلیه اقلیت هاى قومى در چهارچوب کشور ایران شد و از تشکیل مجلس هاى ایالتى پشتیبانى کرد.[۲۲] روزنامه خلق مسلمان (ارگان حزب) بزبان فارسى چاپ مى شد اما بیشتر به موضوع هاى آذربایجان مى پرداخت. هدف رهبرى حزب یافتن راه کارى براى مسائل کشور بود اما بیشتر در آذربایجان فعالیت داشت و بر مسائل مربوط به تمرکز گرایى نظام در ایران، توجه ویژه نشان مى داد.[۲۳]
این حزب ازجمله، با ولایت فقیه مخالف بود و باوجودى که با آیت اله شریعتمدارى پیوند نزدیکى داشت، مستقلانه عمل مى کرد. چنانچه برغم تحریم انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى از سوى آیت اله شریعتمدارى، شاخه این حزب در تبریز، در این انتخابات شرکت جست، زیرا تشخیص داد که باید در فرآیند تهیه قانون اساسى حضور یافته و از حقوق منطقه اى اقلیت ها دفاع کند. نمایندگان این شاخه توانستند به مجلس راه یابند و پس از آغاز بکار مجلس خبرگان قانون اساسى، طرحى را از سوى شاخه تبریز و حزب خلق متحده آذربایجان مبنى بر تشکیل مجلس هاى استانى بعنوان بخشى از مجلس در تهران، به نمایندگان ارایه دهند. در این پیشنهاد آمده بود:
” تشکیل مجلس هاى استانى و مجلس خلق ایران، از تمرکز قدرت در دست دولت مرکزى جلوگیرى کرده و در عین حال توان تصمیم سازى مراکز استان هارا تضعیف خواهد کرد. استقرار چنین نهادى کمک خواهد کرد که برابرى واقعى میان خلق هاى ایران برقرار شود.”[۲۴]
اختلاف برسر ولایت فقیه و میزان تمرکز قدرت در دست دولت مرکزى، بزودى آیت اله خمینى و آیت اله شریعتمدارى را به رویارویى کشاند و در نتیجه اکثریت ساکنان آذربایجان از شرکت در رفراندوم قانون اساسى که در سال ١٣۵٨ از سوى گروه هاى اقلیت قومى دیگر نیز تحریم شده بود، خوددارى کردند.
برغم تحریم انتخابات از سوى آیت اله شریعتمدارى، رادیو تبریز فتوائى را به وى نسبت داد که در آن از مردم مى خواست که در انتخابات شرکت کنند. آذرى ها از ترفند جمهورى اسلامى و بى احترامى به وى بخشم آمدند و به خیابان ها ریختند. پس از اخطارهاى پى در پى مقامات جمهورى براى توقف تظاهرات، عده اى به منزل شریعتمدارى در قم حمله بردند و یکى از نگهبانان وى را کشتند. این رویداد معترضین تبریزى را خشمگین تر ساخت و ایستگاه رادیو تلویزیون و ادارات دولتى این شهر به تصرف مردم درآمد ند. این اعتراضات رنگ رویارویى با نظام را بخود گرفت.[۲۵] در درازاى مذاکرات نمایندگان آذربایجان در تابستان سال ١٣۵٨با دولت، بر دو خواسته تاکید مى شد؛ کنترل محلى بر انتصاب مقامات استان، نظارت بر رادیو و تلویزیون محلى. تظاهر کنندگان در تبریز، فرودگاه شهر را نیز به تصرف در آوردند. نیروهاى مستقر در فرودگاه از مقابله با آنان خوددارى کردند. نیروهاى هوایى این شهر نیز از تظاهر کنندگان پشتیبانى نمودند و سربازان با لباس نظامى در تظاهرات از آیت اله شریعتمدارى حمایت کردند.[۲۶]
شورش و مخالفت با نظام اسلامى با شتاب به سراسر آذربایجان کشیده شد. در بسیارى از شهرها از جمله ارومیه و اردبیل، ادارات دولتى به تصرف مخالفین در آمدند و شاخه حزب خلق مسلمان از شریعتمدارى پشتیبانى کردند. این حزب در تبریز شعار “حق تعیین سرنوشت براى خلق هاى ایران” را تبلیع مى کرد. گروه هاى سیاسى از خواندن اعلامیه هاى سیاسى خود از رادیو و تلویزیون بهره مى جستند. یکى از گروه ها طى اطلاعیه اى از تشکیل شوراى محلى خبر مى داد و مقامات دولتى را به فرمانبردارى از آن دعوت مى کرد.[۲۷]
در پائیز سال ١٣۵٨، آیت اله خمینى براى دیدار از آیت اله شریعتمدارى به خانه وى رفت. در این دیدار وى را تهدید کرد که اگر ظرف ٢۴ ساعت آینده، ایستگاه رادیو و تلویزیون تبریز از مخالفین تخلیه نگردد، این شهر بمباران خواهد شد.[۲۸] در این بین پاسداران نیز بوسیله بالگرد در دانشگاه تبریز پیاده و مستقر شدند. آیت اله شریعتمدارى که اصولا ً روحیه مسالمت جویى داشت و باتوجه به واکنش هاى خشن دولت اسلامى در کردستان، براى جلوگیرى از خونریزى ، از طرفدارانش خواست که از تظاهرات دست کشند و ایستگاه رادیو تلویزیون و ادارات شهر را تخلیه کنند. البته به تظاهر کنندگان چنین تفهیم شد که پس از آن که امتیازاتى در ارتباط به اداره استان به شریعتمدارى واگذار شد، این تصمیم اتخاذ گردیده است.
پس از تخلیه ادارات، نیروهاى دولتى به دفاتر حزب مسلمان حمله بردند و بسیارى از فعالین را دستگیر کردند. مردم بدون آنکه از واقعیت نشست دو آیت اله با خبر باشند، بزودى دریافتند که خمینى حاضر نیست به وعده هایش عمل کند.[۲۹] در نتیجه مخالفت مردم از سر گرفته شد و ایستگاه رادیو تلویزیون دوباره به تصرف در آمد.
کشمکش و مبارزه مردم تبریز و نیروهاى دولتى چندین ماه به طول کشید. در این مدت ایستگاه رادیو و تلویزیون چندین بار دست به دست شد. خمینى ناچار شد نیروهاى نظامى از خارج استان به این شهر گسیل دارد. در زمان هایى که رادیو تلویزیون در دست پاسداران بود، روحانیون آذرى مانند آیت اله موسوى اردبیلى براى مردم بزبان ترکى پیام مى فرستاد ند و این مى رساند که دولت از اهمیت مسائل قومى براى مردم آذربایجان آگاه بود.
بارى، در جریان سرکوب ها، در زمستان همان سال، ١٢ نفر از رهبران حزب اعدام شدند. تعدادى از افسران نیروهاى هوایى نیز بجرم پخش اسلحه در بین مخالفین دستگیر و تا فروردین سال ١٣۵٩ شمارى دیگر از مخالفین اعدام شدند.
پس از اشغال دفاتر حزب خلق مسلمان، این حزب وابسته به آمریکا و صیهونیزم و غیر قانونى اعلام شد. آیت اله شریعتمدارى از منحله اعلام کردن آن خوددارى کرد و فعالانش از ادامه فعالیت در شرایط مخفى پرهیز جستند.[۳۰]
مبارزات آشکار و پنهانى دو آیت اله ادامه یافت تا اینکه در اردیبهشت سال ١٣۶٠، خمینى عنوان آیت اله عظمى را از شریعتمدارى سلب و در خانه زندانى اش کرد. این حرکت تحقیر آمیز خشم مجدد مردم تبریز را برانگیخت و به تظاهرات خیابانى منجر شد. وى سال ها سکوت اختیار کرد و کوشید در دیدار مردم از منزلش، از سخن گفتن در مورد مسائل سیاسى روز پرهیز کند. امرى که به محبوبیت وى در میان هوادارانش لطمه زد و سر انجام وى در اثر کمبود مراقبت هاى لازم پزشکى در سال ١٣۶۵ در گذشت.
برگرفته از:
http://www.foroneiran.com/index.php/article/more/3843

۱ نظر:

  1. ba salam
    in dolat hamishe bar zede azarbayjan va azarbayjani kar karde
    chon midonest va midone ke age melat tork zire zor bashan hich vaght saket nakhanad bod
    chon hamishe melate tork iran ba shahamat va shir deli pishapish dar mobarezat pish ghadam shode va hargez zolm va setam ro ghabol nemikonan
    ba arozie movafaghiyat baraie tamamie melate tork donya
    yashasin azarbayjanim
    yashasin anna dilim

    پاسخحذف