۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي


پروفسور زهتابي در سال 1302 شمسي در شبستر متولد گرديد . خانوادهء وي از جمله روشنفكران شبستري و مشهور به عائله كيريشجي بودند . پروفسور زهـتـابـي در سال 1309 به مدرسه ابتدايي در شبستر راه يافت و در سال 1315 تحصيلات ابتدايي را به پايان رساند . وي براي ادامه تحصيل مجبور به مهاجرت به تبريز گرديد و 3 سال را در مدرسه فـيـوضات تـبريـز به تحصيل پرداخت . پس از اتمام دبيرستان در سال 1320 در دانشسراي تربيت معلم تبريز به تحصيل ادامه داد و پس از پايان اين دوره در سالهاي 22-1323 در مدرسه رشديه تبريز به تدريس دوره ابتدايي مشغول بود. در همين سالها پروفسور زهتابي با حضور در كلاسهاي درس حاجي يوسف شعار به آ موختن زبان عربي همت گماشت . و نيز با حضور در كلاسهاي زبان فرانسه كاتوليك هاي تبريز اين زبان را نيز فرا گرفت .

ورود به دانشگاه براي اين پروفسور عاليقـدر زماني ميسر گرديد كه در سال 1325 اولين دانشگاه تبريز به واسطه فرقه دموكرات تاسيس گرديد. پروفسور زهـتـابي در رشته ادبيات اين دانشگاه مشغول تدريس گرديد . اما يك سال بعد با تعطيلي دانشگاه مواجه گرديد و علاوه بر مجبوريت در ترك تحصيل ،بواسطه اوضاع آشفته سياسي آن سالها مجبور به ترك ديار نيز گرديد.در سال 1327 عازم شوروي آن روز گرديد اما در آنجا نيز از صدمات توده اي ها در امان نماند و با شهادت دروغين آنان به دو سال زندان در سيبري محكوم گرديد.در مدت اين دو سال پروفسور زهـتـابي به هيـچوجه امكان يادگيري و حتي مطالعه ساده را نيافت و پس از پايان دوران تبعيد مجددا به شهر دوشنبه تبعـيد گرديد.وي با ارائـه توانائيهاي علمي خود توانست در سال 1333 شمسي با نظر دولت وقت به بـاكو آمده و در رشته زبان و ادبيات تركي اين دانشگاه مشغول به تحصیل گردد . براي پرداخت هـزينه اين تحصيل ، وي همزمان در دانشگاه شرق شناسي باكو به تدريس زبان عربي نيز مشغول گرديد. تاليف و چاپ كتاب براي وي ممنوع بود و پروفسور در اين سالها تاليفات خود را با امضاهاي مختلف به چاپ مي رساند . با نوشتن « زندگي و آ ثار ابونواس» و دفاع از اين تز ، توانست پس از چهار سال مدرك دكترا را از دانشگاه باكو دريافت نمايد. نهايتا در سال 1350 شمسي پروفسور توانست اجازه عزيمت به عراق را دريافت نموده و به بغداد سفر كند. بلافاصله در دانشگاه بغداد به تدريس زبان فارسي و نيز تدريس تـركي باستان پرداخت و با آسودگي بيشتري به تاليف و چاپ آثار خويش همت گماشت . با توجه به آثار چاپ شده اش دانشگاه بغداد در سال 1355 نشان عالي پروفسوري را به دوكتور زهتابي اعطا نمود.

با شروع انقلاب اسلامي در ايران ، پروفسور زهتابي همانند هزاران آواره ديگر با اميد فراوان به كشور برگشت . در سال 1358 از وي براي تدريس زبان تركي و عربي در دانشگاه تـبريز دعوت به عمل آمد اما اين دعوت يك سال و نيم بيشتر دوام نياورد و دوكتور زهتابي به خانه نشيني مجبور گرديد . وي تا سال 1377 تلاشهاي بي وقفه اش را در عرصه ادبيات – تاريخ و فرهنگ آذربايجان ادامه داد و نهايتا در تاريخ 12 / 10/1377 در حاليكه به تنهايي در منزل خود واقع در شبستر مشغول نوشتن بود دارفاني را وداع گفت و به آرزوي خود يعني مرگ در زادگاه خويش نايل آمد.روحش شاد!


از آثار چاپ شده اين پدر تاريخ آذربايجان ميتوان به عنوان هاي ذيل اشاره نمود :

– ماهنامه (اتحاد يولو) بغداد

– پروانه نين سرگذشتي ، بغداد

– باغبان ائل اوغلو ، بغداد

– چريك افسانه سي ، استانبول

– بذ قالاسيندا ، برلين

– بختي ياتميش ، بغداد

– ارك هفته لييي ، برلين

– هستي نسيم ، بغداد

– جنايات 2500 ساله شاهان ، بغداد

– آيا زبان فارسي به زبان ملل ديگر ايران بر تريت دارد ؟ بغداد

– قواعد الفارسيه ، بغداد

– زبان آذري ادبي معاصر ، تبريز

– معاصر آذري ادبي ديلي ، تبريز

–علم المعاني ،لكسيكولوژي ، تبريز

– قوي اولسون اون ، تبريز

–باغبان ائل اوغلو 2 ، تبريز

– ايران توركلرينين اسكي تاريخي 1 و 2 ، تبريز

– شاهين زنجيرده ، تبريز

– افسانه دي شمشيره دايانمازسا آزادليق ، كيچيك قارداشيما مكتوب. دو پوئماي به ياد ماندني از وي .


اگر مجموعه مقالات درج شده اورا هم به اين آثار اضافه نماييم ، عمق افكار و ايده هاي او و نيز ميزان عشق و علاقه اش را به آذربايجان ميتوانيم درك نماييم.


سئومه لي مئهريبان كيچيك قارداشيم

قارداشدان دا ياخين بير مسلكداشيم

يـازميشدين دئدييين كيمي هر ياندا

اوزا ق سـورگونلرده٫ قارا زينـداندا

باشيم سـهند اولدو٫ ايراده م پـولات

هئچ يـئرده ديلـيمدن دوشمه دي فرياد

هر ياني زنجيرله گزيب دولانـديـم

نهـايت دؤيـوشده ظفـر قـازانـديـم

قــاييتديم ســئومه لي عزيز وطنه

اؤپــدوم تورپاغيــني من دؤنه دؤنه

واريميز يوخوموز تالان اولموشـدو

باغلارين چـيـچه يـي تامام سولموشدو

چيـرماييـب قولومو يـئنه نئچه ايل

تريمـدن آخـيتديم تورپاقلارا سئل

گئنه ايشيق چيخدي چيراغيمـيزدان

توستو ده اوجالدي اوجاغيمـيـزدان

بيلـيرسن دئمه گـه نه ائحـتيياج

وار توپلاندي ايـشيغا چاقـقال جاناوار

زه لي ده دوغولدو در حال گورزه ده

ايــشيـقلا دوغـولدو موباريزه

ده قوي دئسين ايگيتلر اويلاغي تبـريز

نه زامان آنادان دوغولموشوق بـيز

كي ساده حياتچين دؤيوشك گره ك

گاه زنجير داشييـاق٫ گاه دارا گئده ك

........

بوگون آرخا كيمي آرخالانـديغـين

ظاهيرده بير قارا تورپاق سانديغيـن

قارا تورپاق دئييل قوووتدير٫ سسدير

كولكدن طوفاندان گوجلو نفسدير

قوووت منبعيدير حقــير آلاچـيق

تورپاق بير دنيزدير سن ايسه باليق

اوجا ميـناره لر٫ آغباش ذيـروه لر

اونونچون گؤرمزلر طوفاندان خط

ر كي دوغـما تورپـاغـا آرخالانارلار

( بو سؤزده بير دونيا حيكمت وار٫ سؤز وار)


زهره وفـايـي - تبريز

منبع:




۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

دكتر حميد نطقي(1378-1299)


اين دانشمند وارسته از جمله نخبگان علمی طراز اول آذربایجان و ایران بود. وی از 13سالگي, يعنی از سال 1312 شمسي, در حالی كه دانش آموز دبيرستان رشديه تبريز بود, در جرايد زادگاهش تبریز با امضای "ميرحميد نطقي" نوشتن آغاز كرده و نشريات آن روز موطنش را با آثار منظوم و منثورش مزين كرده بود.

ر 22 شهريور ماه 1299, همان روزی كه زنده ياد شيخ محمد خيابانی به شهادت رسيد, دكتر حميد نطقي, در محله سرخاب تبريز, در يك خانواده فرهنگی چشم به جهان گشود و آن همه نبوغ و استعدادهای شگرفش بر اثر تربيت پدر فاضلش دكتر سيد حسن نطفی كه از چهره های تابناك و از صاحب قلمان چيره دست آن روز تبريز بود شكوفا گرديد و شخصيت والايش از همان سال های نوجوانياش رخ نمود.

وی پس از اتمام تحصيلات متوسطه, در رشته حقوق از دانشگاه تهران دانشنامه كارشناسی گرفته و راهی تركيه ميگردد و دكترای خود را در رشته حقوق بين الملل از دانشگاه استانبول دريافت ميكند.

اين مرد وارسته, پس از بازگشت به ايران, نخستين فعاليت خود را در زمينه روابط عمومي, از شركت ملی نفت ايران آغاز كرده و پايه های روابط عمومی نوين را در همين شركت پی ريزی ميكند. او سال ها سمت استادی دانشكده علوم ارتباطات اجتماعی را كه بعدها به دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی تبديل شد به عهده داشت.

صاحب ترجمه, علاوه بر تدريس, به زبان های فارسي, تركی (آذربایجانی, استانبولي, جغتائي), عربي, انگليسي, فرانسوي, آلمانی و اسپانيولی احاطه كامل داشت و نيز به تدوين اولين كتاب در زمينه روابط عمومی با نام "مديريت در روابط عمومي" پرداخت كه در سال 1349 شمسی از سوی انتشارات دانشكده علوم ارتباطات انتشار يافت.

از اين سخصيت انديشمند, آثار قلمی متعددی به يادگار مانده, از جمله سرمقاله هايش در مجله وارليق است كه پس از پيروزی انقلاب اسلامي, سال ها زينت بخش اين مجموعه فرهنگی ميگرديد. لكن نوشته های وی در دوران قبل از شهريور 1320 شمسی كه در جرايد تبريز چاپ ميشدند از اهميت فوق العاده ای برخوردار است, چرا كه اين سخنان پرمغز, از خامه كسی تراوش ميكرد كه هم سن و سال هايش, در دنيای نوباوگی به بازی های كودكانه مشغول بودند و او با چنين انديشه سترگ و معلومات گسترده كه حاكی از شعور اجتماعی عميقش بود, در راستای مردم سالاری و برای آگاه كردن مردم ميهنش قلم ميزد. اين نوجوان خردمند كه در زمينه های مختلف سياسي, اجتماعي, فرهنگي, به ويژه تربيتی مطلب مينوشت آثارش نشانگر آن بود كه صاحب اين قلم, از نبوغی كم نظير, ذوق و قريحه ای سرشار و قلمی توانا برخوردار است و در آينده از شخصيت های ممتاز اين مرز و بوم خواهد شد.نوشته های اين دانش آموز هوشمند تبريزي, دارای نثری شيوا و محتوائی غنی و پربار بود.

محمدامین رسول زاده بنیانگذار جمهوری اول آذربایجان

در ۳۱ ژانویه ۱۸۸۴ در باکو متولد و در ۶ مارس ۱۹۵۵ دراستانبول در اثر بیماری قند درگذشت.
در سال ۱۹۰۲ سازمان جوانان مسلمان را بنیان گذاشت. در سال ۱۹۰۷ به ایران آمد و در حمایت از مشروطه به فعالیت پرداخت. در سال ۱۹۱۱ به ترکیه رفت و به تورک اوجاغی پیوست پس از آغاز جنگ جهانی اول به باکو بازگشت و پس از سرنگونی تزارها در ۱۹۱۷ زمینه تشکیل اولین جمهوری آذربایجان رافراهم نمود. بالاخره در ۲۸ ماه مه ۱۹۱۸ جمهوری آذربایجان تشکیل و رسول زاده به عنوان رهبر شورای ملی انتخاب شد.

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

Oyan

Yazan: Abduxaliq Uyğur
1921-ci il Turpan

Hey, Uyğur, oyan, yatdığın yetər,
Səndə mal yox, indi gedərsə can gedər.
Bu ölümdən özünü qurtarmasan əgər,
Ah, sənin halın təhlükə, halın çox betər.


Qalx! dedim, başını qaldır, yuxunu aç!
Rəqibin başını kəs, qanını sıçrat!
Bax ətrafa yaxşıca, gözlərini aç,
Öləcəksən peşmanla bir gün, yox əlac.

Hələ cansıza bənzər nazik tənin,
Ondanmıdır, qorxmursan ölümdən?
Çağırsam, tərpənmədən eləcə yatırsan,
Oyanmadanmı ölmək istəyirsən eləcə?

Gözlərini aç, yaxşıca ətrafına bir bax,
Öz istiqbalın haqqında bir uzun düşün.
Gedərsə əldən bu qənimət, bu fürsət,
Gələcək min bir problem, min bir dərd

Könlüm sənə acıyır, hey, Uyğurum,
Yoldaşım, qardaşım, dostum, əqrabam,
Darıxıb səndən, oyandırsam səni,
Eşitmirsən heç də, nə oldu sənə?


Gün gələr, bir gün peşman olarsan,
Bax, o zaman sözü görərsən.
Kaş ki, desən o zaman yetişmədən,
O gün Uyğur sözünü anlarsan.

© Azeri translation by: Vusal Aliyev

Baku, Republic of Azerbaijan , Feb 9, 2005

دکتر صمد سرداری نیا مورخ، پژوهشگر و نویسنده توانای آذربایجان


دکتر صمد سرداری نیا مورخ، پژوهشگر و نویسنده توانای آذربایجانی در سال 1326 در محله امره قیز تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر به پایان رساند و سپس موفق به اخذ دو مدرک کارشناسی تاریخ و حقوق از دانشگاه تبریز گردید.
وی پس از مدتی کار تدریس، در سازمان صدا وسیمای تهران و تبریز به فعالیت پرداخت و در همان جا نیز بازنشسته شد. پس از انقلاب سال 1357 در مطبوعات تورکی و فارسی ایران به ارائه مقالات علمی در زمینه تاریخ معاصر آذربایجان پرداخت و از همان آغاز انتشار مجله وارلیق به عنوان یکی از اعضای اصلی هیئت تحریریه فعالیت علمی–فرهنگی خود را ادامه داد. کمتر شماره ای از مجله وارلیق میتوان یافت که مقاله ای از صمد سرداری نیا در آن درج نشده باشد.
وی در مقالات و کتابهای خود ابعاد و مراحل مختلف تاریخ معاصر آذربایجان را با نثری روان و زیبا به رشته تحریر درآورد و از وارلیق و سایر مطبوعات تورکی زبان به عنوان تریبونی برای دفاع از حقوق پایمال شده ملت آذربایجان و پاسخ به ادعاهای پوچ و بی اساس شوونیستهای فارس و داشناکهای ارمنی استفاده می نمود. سرداری نیا در سالهای اخیر سعی داشت تا حقایق قره باغ، مسلمان و تورک نشین بودن ایروان در گذشته نه چندان دور و همچنین نام تاریخی آذربایجان و شمول این نام بر هر دو سوی رود ارس در طول تاریخ را به اطلاع خوانندگان خود و البته به گوش منکران آن برساند.
وی با توجه به خدمات علمی و فرهنگی خود موفق به دریافت دکترای افتخاری از “دانشگاه آذربایجان” جمهوری آذربایجان گردید. وی که با دختر مرحوم پیر هاشمی، محقق و نویسنده برجسته ازدواج نموده بود، دارای یک فرزند دختر و یک فرزند پسر می باشد. صمد سرداری نیا آثار زیادی از خود به یادگار گذاشت که می توان به این کتابها اشاره نمود: قره باغ، جنگ قره باغ، قتل عام مسلمانان در دوسوی ارس، باکو شهر نفت و موسیقی، مشاهیر آذربایجان، ملانصرالدین در تبریز، باقرخان سالار ملی، تاریخ روزنامه ها و مجلات آذربایجان، آذربایجان پیشگام جامعه مدنی، تبریز شهر اولین ها، آذربایجان مهد صنعت چاپ در ایران،مرکز غیبی تبریز، …

۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

چهل روز فرصت گرانبها برای هماهنگی و برنامه ریزی برای اعتراضات اول مهر در سراسر آذربایجان- م. ن

۱۹م مرداد, ۱۳۸۸

اول مهر روزی فراموش نشدنی در حافظه تاریخی هر فعال آذربایجانی است. روزی است که در آن مجبور شد زبان مادری خویش را هیچ بنگارد و به زبان بیگانه و غیرمادری خویش درس بخواند. در روز اول مهر هر سال استارت زدن سیاست همگون سازی و محو زبانی و فرهنگی ملل غیرفارس ایران و به ویژه تورکها به روز می شود. اعتراضات روز اول مهر اعتراضی مدنی و سمبولیک به این سیاستهای تبعیض آمیز زبانی است. سیاست های تبعیض آمیزی که نه تنها رژیم پهلوی بلکه رژیم جمهوری اسلامی و حتی بخش عظیمی از روشنفکران ملل غیرفارس از حامی ها آن هستند.

بگذریم از اینکه جنبش سبز موضع گیری صریحی در مورد تبعیض زبانی ملل غیرفارس نداشته و اخیرا نیز بعضی از سایتهای فارس محور با مد کردن شعار “استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی” سعی در پر رنگ نمودن ماهیت پان ایرانیستی این جنبش دارند، اما ملت آذربایجان که تاکنون به سیاست سکوت ادامه داده است بایستی در روز اول مهر با شکستن این سکوت وزن سیاسی حرکت ملی–مدنی آذربایجان و خواسته های ملی و دمکراتیک این حرکت مبنی بر برسمیت شناخته شدن زبان تورکی در ایران را به نمایش گذارد. روز اول مهر از این جهت مهم است که هیچ جریان سیاسی نمی تواند اعتراضات ملت آذربایجان در این روز را به نفع جنبش سبز مصادره نماید. اگرچه فعالان حرکت ملی آذربایجان هیچ دشمنی با جنبش سبز نداشته و ندارند اما طبیعتا بدلیل محتوا و هویت مرکز گرایانه این جنبش خواهان همگام شدن با آن نیز نیستند. اگر این جنبش می توانست از دیدگاههای مرکز گرایانه و فارس محور خویش دوری جسته و سیاست شفاف و روشنی در برابر مطالبات به حق ملل غیرفارس ایران و به ویژه تورکها ارائه کند، حداقل می توانست حمایت حاشیه نشینان و آذربایجان را نیز داشته باشد.
اول مهر روزی است که آذربایجان می تواند بصورت مستقل قدرت سازماندهی سیاسی و اعتراضات مدنی خویش را به نمایش گذارد. اعتراض در این روز مهم می تواند آذربایجان را به عنوان قوی ترین و مردمی ترین نیروی سوم سیاسی به ایران و جهان نشان دهد. حرکت ملی آذربایجان بایستی بدور ازحاشیه ها و طرح اهداف زود هنگام بصورت شفاف و جدی اصلی ترین و مقبول ترین خواسته ملی و مدنی خویش مبنی بر برسمیت شناخته شدن زبان تورکی در ایران را قویا طرح کند.
چهل روز برای نمایش چنین قدرت فرصت عمل و برنامه ریزی وجود دارد. بایستی از این چهل روز فرصت حداکثر استفاده را نمود. الان مدیای جهانی با حرص و ولع حوادث ایران را پی گیری می کند. اعتراضات اول مهر در آذربایجان و بخصوص تبریز می تواند شوک بزرگ خبری جهان باشد و خبر از پا گرفتن نیروی سیاسی و جدیدی در ایران بدهد. بالطبع نیروهای نفوذی و امنیتی از هم اینک برنامه ریزی گسترده ای برای دامن زدن به اختلافات بین فعالان حرکت ملی خواهند نمود. نیروهای فعال سیاسی بایستی به درجه ای از بلوغ دست یابند که با سعه صدر و افزایش ظرفیت تحمل یکدیگر سیاست مهار حرکت ملی آذربایجان توسط عوامل رژیم را با شکست مواجهه سازند.
پیشنهاد می شود موارد زیر در دستور کار فعالان اعم از دانشجوئی و غیر دانشجوئی قرار گیرد:

۱- از هم اینک کمیته هایی برای توجیه، خبر رسانی و برنامه ریزی در محلات و شهرهای تورک نشین صورت گیرد.

۲- سایت های فعال و شناخته شده آذربایجانی و به ویژه گوناذ تی وی در راستای ایجاد همگرائی و هماهنگی بین فعالان عمل نماید.

۳- در روز اول مهر اعتراضات مدنی در تمامی مراکز شهری و در ساعات مشخصی از روز سازماندهی شود.

۴- فعالان شناخته شده با مصاحبه های مطبوعاتی و صدور بیانیه ها از اعتراضات مدنی حمایت کنند.

۵- هماهنگی های لازم با فعالان کارگری و فرهنگی و بازاریان جهت اعتصاب سراسری صورت گیرد. در این راستا ضروری است با این دسته از فعالان جلسات هماهنگی تشکیل شود.

۶- لازم است شورای هماهنگی فعالان آذربایجان منسجم تر از گذشته در این راستا فعالیت نماید.

بهرحال آذربایجان چیزی برای باخت ندارد. دفاع از زبان مادری نیازی به تایید آقا هم ندارد. ملت آذربایجان نیز از کسی اجازه چنین تجمعاتی را نمی خواهد. ما می خواهیم از زبان مادری خویش دفاع کنیم. این حق انسانی، شرعی، مسلم و قانونی ماست. امید است فعالان ونویسندگان آذربایجانی نظرات و پیشنهادات خویش را در این خصوص اعلام نمایند.

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

دیدنیهای آذربایجان

Bank Standard building in Baku,Azerbaijan
متروی باکو

Square in Baku


Opera in Baku



بازار تبریز




میدان ساعت-تبریز






کندوان





تبریز-گوی مسجد







۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

زبان مادری

اهمیت تحصیل به زبان مادری
برگردان : ع. طالیب اوغلو

زبان مادری زبانی است که از پدر و مادر و اطرافیان خود یاد می گیریم . کودکان آشنایی با زبان مادری را درست در زمانی که در رحم مادر هستند شروع می کنند. بعد از تولد به هنگام گریه کودک اگر مادر زبان خاصی را بکار برد کودک گریه کردن را متوقف و شروع به گوش کردن می کند. همچنان که زمان می گذرد، کودک از طریق شنیدن کلمات به صورت مکرر زبان مادری را یاد می گیرد و بتدریج شروع به استفاده از کلمات می کند. او صحبت کردن را بتدریج شروع کرده و سریع یاد می گیرد. کودک با استفاده از زبان مادری احساسات خود را به اطرافیان بیان می کند و با دیگران رابطه برقرار کرده و به این ترتیب شروع به مبادله کلمات می کند، می خندد، داد می زند و بحث می کند.

کودک فقط قادر به یادگیری دنیای اطرافش می باشد و بعدها درباره آن با استفاده از زبان مادری صحبت می کند. از طریق صحبت به زبان مادری کودک از تنهایی در آمده و می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند. صحبت کردن به صورت مطلوب شامل تبدیل افکار و ایده ها به آواهاست. وقتی در حال تفکر درباره چیزی هستیم در واقع در سکوت با خودمان حرف می زنیم و وقتی در حال صحبت به زبان مادریمان هستیم یک ارتباط مستقیم بین مغز و زبان بوجود می آید. زمانی که در باره مسائل و موضوعاتی به زبان مادری بحث می کنیم ارتباطی بین قلب، مغز و زبان ایجاد می شود. علت این است که این بحث ها به نوعی انعکاس خاطرات و تجارب گذشته ما هستند که احساسات ما را تحت تاًثیر قرار می دهند. این احساسات باعث می شوند که خوشحال یا غمگین باشیم، احساس حسادت به ما دست دهد یا انتظار چیزی را داشته باشیم. جملاتی که در ذهن ما شکل می گیرند به احساسات ما جان می دهند، بطوریکه می توانیم با زبان مادری این احساسات را به دیگران منتقل نماییم.
به همین ترتیب وقتی به زبان مادریمان صحبت می کنیم یک مکانیسم سه قسمتی که شامل قلب، مغز و زبان است بوجود می آید که با طبیعت بشری سازگار است. بر این اساس زبان مادری کلیدی است که دروازه ورود به دنیای درونی ما را باز کرده و آن را به دیگران نشان می دهد. تواضع، کم رویی، ضعف ها و مهارتها و تمام ویژگیهای پنهان ما تنها زمانی برای دیگران عیان می شود که ما به زبان مادری خود تکلم می کنیم. کودک در پنج سال اول زندگی خود حدود 80 درصد از کل اطلاعاتی را که می بایست در طول دوره زندگی اش در خانواده بدست آورد کسب می کند و سال ششم و هفتم سن مدرسه می باشد. در خلال این مدت دو سناریو قابل تصور است:

1- کودک در مدرسه به زبان مادری تحصیل می کند.
2-کودک به زبانی کاملاً متفاوت و غیر از زبان مادری اش تحصیل می کند.

مدرسه نقشی حیاتی در شکل دهی و شخصیت کودک بازی می کند چرا که مدرسه بین جامعه و خانواده ارتباط برقرار کرده و تکمیل کننده چیزهایی می باشد که کودک در خانواده یاد گرفته است. همچنین مدرسه از طریق تقویت جسم و روح او به آن رنگ و بوی حرفه ای داده و او را برای ورود به جامعه و زندگی اجتماعی آماده می کند.

زبان مادری باعث می شود که کودک در داخل خانواده احساس هویت و شخصیت کند. ما با استفاده از زبان مادری کودک را با مسئولیتهایش در جامعه آشنا می کنیم. وقتی او برای اولین بار قدم به مدرسه می گذارد، از آنجاییکه این اولین جدایی او از خانواده است رشته ای از احساسات خوشایند به او دست می دهد. او برای اولین بار به محیط رسمی، جاییکه در آن کسی را نمی شناسد، پا می گذارد. کودک با چنین احساساتی وارد کلاس می شود و همزمان معلم نیز وارد کلاس شده و شروع به صحبت می کند.معلم جایگاه خاصی دارد. کودک در حالیکه از او می ترسد به او احترام هم می گذارد. با این وجود او در حالیکه با احساسات متناقضی از دلتنگی، تنهایی و احساس غربت در نزاع است، در اطرافش هیچ آشنایی را نمی یابد اما یک نیروی مشوق و حامی دارد که او را در ایجاد پل ارتباطی با دیگران یاری داده و به او قدرت و توانایی مقابله با محیط ناآشنا را می دهد. این نیروی محرک و نجات بخش که کودک مالکش می باشد زبان مادری او میباشد. به کمک زبان مادری کودک با دیگران و حتی با غریبه ها ارتباط برقرار می کند. او با معلم زمینه آشنایی ندارد اما با زبانی که او بکار می برد بخوبی آشناست. تفکر او تحت الشعاع این زبان قرار دارد. معلم همچنین عضوی از نژاد او محسوب می شود. برای کودک یادگیری درسهایی که معلم تدریس می کند بسی آسان است چرا که به زبان مادری او درس داده می شود. از آنجاییکه زبانی که یک سخنگو بکار می برد زبانی است که کودک می فهمد بنابراین او می تواند به سؤالاتی که معلم به سرعت می پرسد جواب دهد و این باعث تیزی و هوشمندی کودک شده و توجه و هوشیاری او را رقم زده و او را خلاق بار می آورد. کودک قادر است به تجزیه و تحلیل آنچه معلم می گوید بپردازد و سؤالهایی را بپرسد که به تقویت و رشد توانایی او در تحقیق و ارزیابی کمک کرده و سطح کنجکاوی و خلاقیت او را بالا ببرد.
به این ترتیب کودک اعتماد بنفس خود را تقویت کرده و اعتماد و اطمینان خود به خانواده و جامعه ای را که در آن زندگی می کند رشد داده و ارتقا می بخشد و به این طریق هویت او بیشتر کامل و هویدا می شود. محروم شدن یک جامعه از تحصیل به زبان مادری خود به معنی این است که که در این جوامع دیکتاتوری و بیعدالتی سیاسی و اجتماعی حاکم است. چرا که وجود چنین وضعیتی حاکی از آن است که زبان یا گروه خاصی از مردمی که در آن جامعه هستند در مقایسه با دیگران دارای قدرت بیشتری بوده و در شرایط بهتری بسر می برند. همچنین نشان دهنده این می تواند باشد که بهره کشی و استثمار آنهایی که در قدرت و حکومت سهیم نشده اند و نیز محو کامل آنها به خوبی از قبل برنامه ریزی شده است. برای از بین بردن مردم 3 گزینه وجود دارد.
1- استفاده از بمب اتمی برای نابودی فیزیکی مردم
2- تئوری خون پاک و یکدست و ژنتیک خالص:
تئوری ژنتیک خاص ارزش و اعتبار خود را از دست داده است. چرا که با مهاجرت های پی در پی انسان در دهه های گذشته دیگری چیزی بنام نژاد خالص و ژنتیک خالص وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد یک ژنتیک ناقص می باشد چرا که متخصصین ژنتیک ثابت کرده اند که سطح استعداد و توانایی کسانی که نژاد خالص و ژنتیک خاص هستند خیلی پایین بوده و در مقابل بیماریهای مختلف آسیب پذیرند.
3-ویران ساختن میراث های فرهنگی و اجتماعی

میراث های فرهنگی چیست؟
میراث فرهنگی و اجتماعی شامل مجموعه تمدنهایی است که ما دارا هستیم و به عنوان یک میراث با ارزش از نسلهای گذشته به ما رسیده و از حملات استعمارگران در امان مانده است. آنها سعی کرده اند که یک ملت را از طریق وضع محدودیت های نامشروع و غیرقانونی و تحریم زبان آن به نابودی بکشانند. در حقیقت می خواهند فرهنگ، زمینه های تاریخی و هویت یک ملت را به نابودی کشانده و آنها را برده خود کرده و به عنوان اعضا و شهروندان درجه دو در جامعه قلمداد کرده و بتدریج آن را بطور کامل از تاریخ بشریت محو کنند چرا که نابودی و محو مردمی که زبان مادری خود را فراموش کرده خیلی آسانتر است. اگر معلم به زبان دیگری صحبت کند کودک قادر به فهم آن نخواهد بود، او نه می تواند سؤالی بپرسد و نه می تواند بفهمد. حتی اگر کودک قادر باشد بفهمد هنوز نمی تواند صحبت کند یا چیزی را به دیگران توضیح دهد و آنها را متقاعد کند چرا که او دیگر از زبانی که آن را می فهمد و احساسات خود را با آن بیان می کند استفاده نمی کند. کودک زبان مادری خود را بخوبی می داند اما نمی تواند به زبانی که می داند صحبت کند که این نشانگر این است که ارتباط بین قلب، مغز و زبان کاملاً ناپدید شده است. این صدمه ای جبران ناپذیر برای رشد انسان محسوب می شود و تاثیر روانی- اجتماعی منفی روی شخصیت فرد بجا میگذارد. بیشتر کودکان که از تحصیل به زبان مادری محروم شده اند اعتماد به نفس خود را از دست داده و درست از شروع مدرسه علاقه ای برای رفتن به آن ندارند. بر این اساس سطح بیسوادان در چنین جوامعی در مقایسه با جوامعی که افراد فرصت تحصیل به زبان مادری را دارند بالاست.
از آنجاییکه کودکان زبانی را که معلم به آن صحبت می کند نمی دانند بنابراین خیلی کم از چیزی که تدریس می شود یاد می گیرند و در نتیجه این منجر به کاهش تدریجی اعتماد به نفس در کودک می شود. کودکانی که اعتماد به خود، خانواده، و اجتماع و ملتی که به آن تعلق دارند را از دست می دهند، چاره ای ندارند جز اینکه در جستجوی هویت جایگزین باشند. زبانی که کودک می فهمد از زبانی که او مجبور است برای بیان خود استفاده کند متفاوت است در نتیجه کودک قادر نخواهد بود که تجزیه و تحلیل کند، سؤال بپرسد، تحقیق کند یا به ارزیابی آنچه می شنود و می فهمد بپردازد و بنابراین کودک تبدیل به یک ضبط کننده یا یک کپی کننده که فقط می تواند بدون فهم و دانستن چیزی را کپی یا ضبط کند تبدیل خواهد شد. چنین کودکانی کاملاً با فرهنگ، زبان، تاریخ و گذشته خود بیگانه هستند و بر اساس چیزی که برای آنها برنامه ریزی شده بخوبی برای زندگی به عنوان یک برده آماده شده اند چرا که نسلی که از زبان مادری، فرهنگ و تاریخ خود جدا افتاده از چنین تغییری استقبال خواهد کرد.



تمدنهای باستان غرب آذربایجان

تمدن هاي آغازين:
حوزه درياچه اروميه از نخستين مراكز فرهنگي باستاني شرق ميانه ودرمحدوده فلات ايران از نخستين مراكز جمعيت هاي متمركز بوده است. آغاز حيات تاريخي در اين خطه تقريبا مقارن با آغاز حيات تاريخي در بين النهرين و آسياي صغير بوده است. از آنجايي كه محوطه هاي باستاني و پژوهش هاي باستان شناسي را نمي توان در چهارچوب مرزهاي كنوني محدود كرد و تقسيمات سياسي فعلي با نواحي باستاني منطبق نيست، لذادر بررسي باستان شناسي غرب آذربايجان مرزهاي سياسي فعلي فرو مي ريزد و مرزهاي فرهنگي اين خطه، به حوزه قفقاز، تركيه شرقي و عراق كنوني كشيده مي شود.
بقاياي باستاني مربوط به دوران پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان عمدتا در دشت سولدوز ( نقده) و اطراف شهرهاي اروميه و سلماس نهاده شده و بقاياي باستاني دوره تاريخي آن نيز علاوه بر مناطق مذكور در اطراف شهرهاي تكاب، بوكان و زيويه سقز(ساققيز) و شهرستان قوشا چاي (مياندوآب) و اشنويه ( اشنوناك باستاني) پراكنده شده است.
تمدن هاي پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان عبارتند از:
1- تمدن هاي دشت سولدوز( تپه حاجي فيروز، دالما (دلمه) تپه، پيزديلي= پيسديكلي تپه، دينخا تپه= دين خواه تپه، عقرب تپه و حسنلو).
2- گوي تپه در 6 كيلومتري جنوب شرقي اروميه.
3- هفتوان تپه ( بوتان تپه = تام تپه) در نزديكي شهر سلماس.
بر اساس پژوهش ها و حفاريهاي به عمل آمده و نتايج حاصل از آن، دشت سولدوز از هزاره ششم پيش از ميلاد محل اجتماعات كشاورزي بوده و ساكنان دهكده هاي مستقر اوليه، به حرفه كشاورزي و دامپروري اشتغال داشته اند.(1)
سفال اين دشت كه از تپه هاي حاجي فيروز و پيزدلي به دست آمده، با دست ساخته شده و عموما ساده و بعضا منقوش بوده و قدمت آن 6000 تا 5500 (سال) پيش از ميلاد تاريخ گذاري شده است. سفال تپه حاجي فيروز با سفال يانيق تپه خسروشاه در نزديك تبريز مشابهت اساسي دارد. هم چنين سفال اين تپه از نظر نقوش مشابه سفال تل حسونا ( هزاره پنجم قبل ازميلاد) در بين النهرين بوده وبا آن قابل مقايسه دانسته شده است. ( 2) طبق نظر پروفسور روبرت (رابرت) دايسون سفال تمدن دالما (دلمه) تپه دشت سولدوز نيز با سفال تمدن حلف درشمال بين النهرين ( جنوب غربي شهر ماردين در تركيه ) تا اندازه قابل ملاحظه اي قابل تطبيق است.(3)
حفاري هاي باستان شناسي در دالما تپه( دولما تپه؟) ثابت مي كند كه ساكنان اين منطقه در هزاره هاي پنجم و چهارم قبل از ميلاد، قدم در راه تكميل صنايع فلزي گذاشته و براي تحصيل مواد خام و توزيع مصنوعات و توليدات بومي ، اقدام به تجارت با نقاط دور دست نموده اند. مضافا در هزاره هاي مذكور نخستين علائم خطوط اوليه در اين تپه ( هم چنين يانيق تپه خسروشاه) ظهور كرده است.(4)
گوي تپه اروميه مهمترين بخش از شناسنامه پيش از تاريخ و آغاز تاريخي غرب آذربايجان است طبقه(M) اين تپه باستاني قابل مقايسه با تمدن عبيد ( دوران سفال عبيد چهارم) بين النهرين بوده و حفاريهاي به عمل آمده نشان مي دهد كه در اين محوطه باستاني استمرار فرهنگي وجود داشته كه از نظر، گاه نگاري شامل هزاره چهارم پيش از ميلاد تا عصر I (1500- 1200 ق.م) و عصر آهن II (1200 – 800 ق.م) مي شود.
عادل ارشادی فر
منبع: